به گزارش سایت پیشکسوتان کهن پرسپولیس، یکی بود، یکی نبود. حماسه ساز و بی همتا، بی تکرار و بی رقیب با روحیاتی متفاوت با همه اسطورهها و ستارههای نامدار فوتبال ایران.
بی او و مهار پنالتی هایش نه بعد از شانزده سال در پکن قهرمان آسیا میشدیم و نه بدون حماسه اش در ملبورن بعد از بیست سال حسرت، به جام جهانی صعود میکردیم و نه در ژرلاند فرانسه بدون شاهکار عقاب آسیا و هلیکوپتری زدنهایش اولین برد ایران در جامهای جهانی آن هم در بازی قرن مقابل امریکا را جشن میگرفتیم.
اصلا اگر احمد نبود و این حماسهها را نمیساخت آن جشنهای خیابانی و آن شور و شوق بین مردمی که در جنگ و موشک پژمرده شده بودند سر ذوق میآمدند و فوتبال مرده و دو دهه دور از افتخارمان، این افتخارات مرا کسب میکرد؟
آیا در عرصه باشگاهی پرسپولیس دو بار در پی درخشش او سوم آسیا میشد و یا ابیها قهرمانی را در آسیا جشن میگرفتند؟ آیا قهرمانیهای سرخها در چهار لیگ و به رغم اختلاف دوازده امتیازی با صدرنشین میسر بود و یا هواداران پرسپولیس رکورد یکسال شکست ناپذیری و چهارده برد متوالی را جشن میگرفتند و با درخششهای اسطوره بی همتا دو قهرمانی پرسپولیس در جام حذفی میسر بود؟
خنده هایش. محبوبیتی بی نظیر و شجاعت و جسارت و سخت کوشی هایش... اخراجهایش از پرسپولیس و پرتاب دستها و با یک دست توپ گرفتنها و شروع مجددها یا پنالتی گرفتنها و تو سر توپ زدنهایش در محوطه جریمه و حماسههایش، امیرش، دل مهربانش... شاید هم آن بیماریاش که ما را تا سر حد مرگ برد و عقاب مان را سالها به مبارزه طلبید؟ از کدام قصه باید گفت؟!
آری. خندههایش بود که ما را در ملبورن به جام جهانی برد و عمری خاطره در قلب مان کاشت. جسارتش به ما در زندگی جسارت داد و تمرینات وحشتناک و عجیبش الگویی شد برای همه ورزشکاران تا بدانند موفقیت ساده به دست نمیآید.
زانوهایش. امان از آن خروج شجاعانه و جسورانه در بازی با چین تایپه و زانوهایی که عقاب آسیا را در اوج جوانی تا روز خداحافظی از فوتبال با درد و هفت بار عمل جراحی و استخوانهای زایدی که مدام مثل قارچ از پی هم رشد میکردند عذاب داد و نگذاشت که از تماشای هنرنماییهای او که قول داده بود تا اقلا تا چهل سالگی در قفس توری دلبری کند سیراب شویم.
از احمدرضا عابدزاده میشود یکی بود یکی نبودهای افسانهای بسیار نوشت، همچنین قصههایی پرغصه از دیده و گفته شدهها و روزهای مگویی که روی دلمان تلنبار شد. امروز باز هم خواهیم نوشت. تولدت مبارک عقاب آسیا.
بی او و مهار پنالتی هایش نه بعد از شانزده سال در پکن قهرمان آسیا میشدیم و نه بدون حماسه اش در ملبورن بعد از بیست سال حسرت، به جام جهانی صعود میکردیم و نه در ژرلاند فرانسه بدون شاهکار عقاب آسیا و هلیکوپتری زدنهایش اولین برد ایران در جامهای جهانی آن هم در بازی قرن مقابل امریکا را جشن میگرفتیم.
اصلا اگر احمد نبود و این حماسهها را نمیساخت آن جشنهای خیابانی و آن شور و شوق بین مردمی که در جنگ و موشک پژمرده شده بودند سر ذوق میآمدند و فوتبال مرده و دو دهه دور از افتخارمان، این افتخارات مرا کسب میکرد؟
آیا در عرصه باشگاهی پرسپولیس دو بار در پی درخشش او سوم آسیا میشد و یا ابیها قهرمانی را در آسیا جشن میگرفتند؟ آیا قهرمانیهای سرخها در چهار لیگ و به رغم اختلاف دوازده امتیازی با صدرنشین میسر بود و یا هواداران پرسپولیس رکورد یکسال شکست ناپذیری و چهارده برد متوالی را جشن میگرفتند و با درخششهای اسطوره بی همتا دو قهرمانی پرسپولیس در جام حذفی میسر بود؟
خنده هایش. محبوبیتی بی نظیر و شجاعت و جسارت و سخت کوشی هایش... اخراجهایش از پرسپولیس و پرتاب دستها و با یک دست توپ گرفتنها و شروع مجددها یا پنالتی گرفتنها و تو سر توپ زدنهایش در محوطه جریمه و حماسههایش، امیرش، دل مهربانش... شاید هم آن بیماریاش که ما را تا سر حد مرگ برد و عقاب مان را سالها به مبارزه طلبید؟ از کدام قصه باید گفت؟!
آری. خندههایش بود که ما را در ملبورن به جام جهانی برد و عمری خاطره در قلب مان کاشت. جسارتش به ما در زندگی جسارت داد و تمرینات وحشتناک و عجیبش الگویی شد برای همه ورزشکاران تا بدانند موفقیت ساده به دست نمیآید.
زانوهایش. امان از آن خروج شجاعانه و جسورانه در بازی با چین تایپه و زانوهایی که عقاب آسیا را در اوج جوانی تا روز خداحافظی از فوتبال با درد و هفت بار عمل جراحی و استخوانهای زایدی که مدام مثل قارچ از پی هم رشد میکردند عذاب داد و نگذاشت که از تماشای هنرنماییهای او که قول داده بود تا اقلا تا چهل سالگی در قفس توری دلبری کند سیراب شویم.
از احمدرضا عابدزاده میشود یکی بود یکی نبودهای افسانهای بسیار نوشت، همچنین قصههایی پرغصه از دیده و گفته شدهها و روزهای مگویی که روی دلمان تلنبار شد. امروز باز هم خواهیم نوشت. تولدت مبارک عقاب آسیا.
نوشته از حسین قدوسی
انتهای پیام/
شما هم می توانید در مورد این خبر نظر بدهید